كيارشكيارش، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

چون از تو بگذرد ز جهان ميتوان گذشت

نظرات (2)

عمه سارا
27 اردیبهشت 90 19:28
یادش بخیر! 3ماهه پیش برای کاری که الان کردی کلی نذر و نیاز کردیم!! برات 1 شعرم تو دفترت نوشتم! زمان چه زود می گذره... پیر شی عزیزم.
دوستت دارم

نكته قشنگي رو گفتي
باور ميكني يادم رفته بود

maman fatemeh
24 خرداد 90 3:45
مامان و خدا خدا به ما انگشت داده مامان مي گه «با چنگال بخور» خدا به ما صدا داده مامان مي گه « داد نزن» مامان مي گه «كلم بخور، هويج بخور، سبزي بخور» اما خدا به ما بستني لذيد داده. خدا به ما انگشت داده مامان مي گه « از دستمال استفاده كني.» خدا توي خيابان گودال هاي پر آب داده مامان مي گه «شلپ شلپ نكن» مامان مي گه «سرو صدا نكنيد باباتون خوابيده» اما خدا به ما قوطي حلبي داده كه بازي كنيم. خدا به ما انگشت داده مامان مي گه « دستكش دستت كن» خدا به ما باران داده مامان مي گه «بيا خيس نشي» مامان مي گه « مواظب باش، نزديك نشو به اون سگاي خوشگل و بيگانه كه خدا به ما داده خدا به ما انگشت داده مامان مي گه «برو بشور دستاتو» اما خدا به ما سطل زغال داده بدن كثيف داده. حالا درسته كه من خيلي باهوش نيستم اما اين را مي دانم بين اين دو حق با مامان نيست. (شل سیلور استاین)