كيارشكيارش، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

چون از تو بگذرد ز جهان ميتوان گذشت

نظرات (6)

بابامحسن
25 اردیبهشت 90 20:26
ممنون به ما سر زدین آشنایی با پدر خوبی مثل شما باعث افتخاره ... شما تازه اول راهید شیرینکاریهاش مونده . همه کاراشون قشنگه ... تا میتونید عکس بگیرید فیلم بگیرید ...نگفتی بابایی هست یا نه ؟
عمه سارا
27 اردیبهشت 90 19:30
آره قبول دارم عزیزم... امیدوارم زندگیت قشنگ باشه


تشكر مينمايم
maman fatemeh
24 خرداد 90 3:49
هرم نفسهایت را روی صورتم حس می کنم٬ چشم باز می کنم٬ چشم هایت روبه رویم است! لبخند می زنی و من به سیاهی هزار توی چشمانت کشیده می شوم٬ از کوچه تاریک چشمان سیاهت به روشنایی طلایی خانه قلبت پا می گذارم. کنار دریچه قلبی که به رویم گشوده ای٬ یک صندلی می گذارم و از این پنجره دنیایمان را نظاره می کنم. حالا میفهمم چه دنیای قشنگی داریم . . .
maman fatemeh
24 خرداد 90 3:49
هرم نفسهایت را روی صورتم حس می کنم٬ چشم باز می کنم٬ چشم هایت روبه رویم است! لبخند می زنی و من به سیاهی هزار توی چشمانت کشیده می شوم٬ از کوچه تاریک چشمان سیاهت به روشنایی طلایی خانه قلبت پا می گذارم. کنار دریچه قلبی که به رویم گشوده ای٬ یک صندلی می گذارم و از این پنجره دنیایمان را نظاره می کنم. حالا میفهمم چه دنیای قشنگی داریم . . .
maman fatemeh
24 خرداد 90 4:14
به گمانم خدا لبخند زد و این همه زیبایی خلق شد.
نکیسا
27 خرداد 90 22:38
تا حالا هیچ پسر بچه ای اینجوری دلم رو نبرده
من تا حالا هیچ نی نی رو اینقدر دوس نداشتم
همه چیزت قشنگه مخصوصا این خواب نازی که رفتی